هوش استراتژیک به مفهوم خاص آن از ابتدا در مشاغل نظامی بکار گرفته شده است و از این منظر هوش استراتژیک توانایی مورد نیاز برای برنامه ریزی ، خط مشی و فعالیت های استراتژیک نظامی در سطح ملی و بین المللی تعریف شده است. سپس مفهوم جدید هوش استراتژیک از حدود چهل سال پیش با عجین شدن موضوع کسب و کار در عرصه جهانی مطرح گردید. تحقیقات گسترده ای در این زمینه سالیان متمادی درحال اجرا است ولی هنوز بین محققین و تحلیلگران سازمانی اختلاف نظر درخصوص چگونگی بهره برداری از موئلفه های هوش استراتژیک در سطح بین المللی وجود دارد. اغلب مفهوم هوش استراتزیک مترادف با واژه های نظیر هوش رقابتی، هوش کسب و کار، هوش مشتری ، مدیریت دانش و غیره در نظر گرفته شده است.
Jhon R Wells استاد تمرینات استراتژیک هاروارد، هوش استراتژیک را در محیط کسب و کار اینگونه تفسیر می کند که: “هوش استراتژیک” توانایی سازگار پذیری با شرایط دائماً متغیر امروزی می باشد که با گام برداشتن در یک مسیر ثابت و هموار مغایرت دارد. زیرا تمامی سیگنال ها و نشانه های رقابتی امروزی، ما را به سازگاری با شرایط متغیر فرا می خوانند. هنگامی که من با دقت بیش تری به دلیل ورشکستگی شرکت ها پرداختم، متوجه شدم که اکثر آن ها وجود مشکل را دریافته بودند، اما نتوانسته اند استراتژی حل مسئله را تشخیص دهند. اغلب آن ها حاضر به تغییر در راستای شرایط جدید نبوده اند، زیرا پیش از آن سرمایه های انسانی و مالی زیادی را برای ایجاد ساختار خود هزینه نموده و تغییر این جبر ساختاری برایشان امر دشواری محسوب شده است. و در نهایت، کارمندان یک شرکت یا سازمان هستند که تحت اثرات استراتژی توسعه یافته و مناسب قرار می گیرند. از این رو، من “هوش استراتژیک” را قابلیتی نام نهاده ام که از طریق آن و با توجه به رفتارهای فردی و اجتماعی خود می توانیم روش صحیح سازگارپذیری با شرایط جدید را بیاموزیم.
به دنبال این توصیف کلی بسیاری از محققین و تحلیلگران محیط کسب و کار به اجرای هوش استراتژیک در قالب حل مسئله و سازگاری سریع با تغییرات این محیط پرداخته اند.
من نیز در هوش استراتژیک با توجه به شرایط ویژه اقتصادی و محیط رقابتی کسب و کار و نیاز به ماندگاری، خلق ارزش افزوده، رشد سهم بازار در محصولات جدید، توانایی درک وارتباط با جوامع بین المللی ، به روزآوری تغییرات حاصل از فن آوری اطلاعات و آموزش مهارت هایی که بتواند تفکر استراتژیک را تقویت نماید تا دست اندرکاران و رهبران کسب و کار هرچه بیشتر خود را به شرایط توانمندی در حل مسائل سازمانی و قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری برسانند، توانسته ایم طی چندین سال با مدلی ترکیبی و روشی کاربردی و با یک تعامل متقابل رفتاری به توانمندسازی کارشناسان، روساء ، مدیران و رهبران سازمان ها و شرکت ها کمک نمائیم.
مدل هوش استراتژیک:
مدل سه ضلعی هوش استراتژیک شامل هوش هیجانی، هوش کسب و کار و مدیریت دانش می باشد. این مدل برای ایجاد زنجیره ارزش در توانمندسازی متخصصین بویژه مدیران و رهبران سازمانی با توجه به متغییرهای عملیاتی که در تعریف هوش استراتژیک امده است ترسیم شده است. متغییر های عملیاتی هوش استراتژیک شامل : سازگاری با شرایط کاملا متغیر، تعامل متقابل رفتاری و توانایی حل مسئله است. البته مولفه هوش رقابتی در این مدل در مجموعه عملیات هوش کسب و کار بررسی می گردد.
روش توانمندسازی:
ما نمی توانیم ساخت فرمول استراتژی را از اجرای آن جدا کنیم. ما نمی توانیم درباره تغییر استراتژی خود صحبت کنیم، مگر اینکه آگاه باشیم چه عواملی موجب ایستادگی ما در برابر تغییرپذیری و نقش ما در سازگارپذیری بیشتر در یک سازمان می گردد. افرادیکه در لایه های برنامه ریزی ، تفکری و تصمیم گیری یک سازمان قرار دارند، اغلب زودتر از بقیه متوجه ضرورت ایجاد یک تغییر می شوند.
بنابر این روش اجرایی ما در کارگاه توانمندسازی هوش استراتژیک ، شبیه به خط تولید یک کارخانه است. در این کارخانه توانمندسازی، ماده خام اولیه تفکر استراتژیک است که کارشناسان ، روساء مدیران و رهبران سازمانها بایستی به آن مجهز باشند. ایفای نقش، حل مسئله، روش های تصمیم سازی و تصمیم گیری ، کار تیمی، انتقال تجربه و ایجاد تفکر سیستمی از جمله روش های اجرایی در پیاده سازی این مدل توانمندسازی هستند . درنتیجه محصول نهایی این کارگاه ، توانمندشدن متخصصین سازمان ها در هوش استراتژیک می باشد.