1- اثر همسایگی: وقتی شما ببینید که کشورهای همسایه شما دارند پیشرفت می کنند انگیزه می یابید که شما هم تغییر کنید و به سمت پیشرفت حرکت کنید. کما اینکه رشد آسیای جنوب شرقی محرک اصلاحات در چین شد. ایتالیایی ها هم که شاهد رشد و بازسازی کشورهای همسایه خصوصاً فرانسه- که خود را دائماً با آنها مقایسه می کنند- بودند انگیزه اصلاح یافتند.
2- اثر مهاجرت: اقتصاد ایتالیا در سالهای جنگ جهانی وضع ناگواری داشت و به همین دلیل مهاجران زیادی را به کشورهای دیگر فرستاد. وقتی از بلژیک قرار شده بود ذغال سنگ وارد کنند، شرط کرده بودند که کارگران آن از ایتالیا بروند تا فشار بیکاری کم شود. اصولا این کشور در سالهای بعد از جنگ جهانی یک کشور مهاجرفرست بود.
3- وجود اقلیت کارآفرین و پرتلاش: در همه کشورها هستند کسانی که راضی به وضع موجود باشند و نسبت به پیشرفت کشور بدبین و همواره بر نقاط ضعف تمرکز کنند و یاس را تئوریزه. اما می شود اقلیتی پیدا شوند که بر این روحیه ناامیدی غلبه کنند و با تلاش مضاعف نشان دهند که در همین شرایط غیرایده آل نیز می توان کار جدی کرد. در ایتالیای بعد از جنگ کسانی ظاهر شدند که قابلیت کارآفرینی زیادی داشتند و با تلاش خیره کننده ای به بقیه ثابت کردند که می شود پیشرفت کرد. یکی از آنها کسی است که شرکت معروف اِنی یکی از دستاوردهایش است. امثال او و دستاوردهایش اعتماد به نفس را در جامعه ایتالیا تزریق کرد و به جامعه کمک کرد که بر یاس و ناامیدی غلبه کنند.
4- پیوستن و حضور در اتحادیه اروپا به ایتالیا کمک کرد تا راحت تر مسائل داخلی خود را حل کند. شما اگر در جمع افراد معنویت گرا قرار بگیرید ناخودآگاه به معنویت بیشتر گرایش می یابید. اگر در جمع بچه درسخوان ها باشید پیشرفت تحصیلی را جدی تر خواهید گرفت. همین قیاس در مورد کشورها نیز مطرح است. اصولا در توسعه و ادبیات گذار اقتصادی شاخصی به نام نزدیکی به بروکسل مطرح است یعنی هر چه کشورهای شرق اروپا به بروکسل نزدیک تر بودند و احتمال پیوستن خود را به این اتحادیه بیشتر می دیدند بهتر و سریعتر می توانستند مسائل و موانع داخلی توسعه خود را حل کنند.
?⭕تحلیل و تجویز راهبردی:
پیشرفت ایتالیا برای ما چهار درس استراتژیک دارد:
1- یکی از سازوکارهای ما برای تحریک انگیزه پیشرفت، دیدن پیشرفت های اطرافیان و همسایگان است. بنابراین بازدید و موشکافی پیشرفت آنان یک سازوکار پیشرفت است. وظیفه هرکدام از ماست که یک تجربه موفق را از همسایگان بیابیم و با دیگران به اشتراک بگذاریم. وجود نشانه های پیشرفت در کشورهای همسایه اصلا نباید مایه حسرت ما باشد بلکه باید این اثرهمسایگی را اهرم کنیم.
2- یکی از آموزه های کلیدی تفکر استراتژیک جستجوی فرصت ها، حتی در نقاط تاریک، منفی و چالش هاست. از یک منظر مهاجرت نخبگان یک تهدید ملی است اما از دیگر سو درون همین تهدید بسیار بزرگ، فرصتی بی نظیر نهفته است. اگر از این زاویه به این مساله نگاه کنیم ایران یکی از گسترده ترین شبکه های خارج از کشور را دارد که می تواند از آن استفاده کند.
3- جزو اقلیت غيرمنطقی باشیم و نه اکثریت منطقی. آدم های بامنطق وضعیت موجود را می پذیرند اما این آدم های غیرمنطقی هستند که دنیا را تغییر می دهند. اگر جزو معدود آدم هایی هستید که فکر می کنید در اقلیت هستید و برای کشور تلاش می کنید بدانید که رسالت بزرگی بر دوش شماست.
4- در تفکر استراتژیک ما مفهومی داریم به نام چرخه های رشد. مهم آنست که نقاط اهرمی پیدا کنیم تا آن چرخه های رشد فعال شود. گسترش روابط بین المللی یکی از آن اهرم هاست. تنها با یک قید آن هم «تامین منافع ملی» هر چقدر در روابط بین المللی، پیمان های دو و چندجانبه، سازمان ها و سازوکارهای بین المللی حضور بیابیم، برای ایران مفید است. تعامل با فضای بین الملل، به ما اندیشه عمیق تر و انگیزه بیشتری را برای بهبود می دهد. از امروز کافیست جهانی تر زندگی کنیم. چه یک خانه دار باشیم چه یک استاندار. خانه دار می تواند توریست های خارجی را به خانه خود دعوت کند و استاندار می تواند پتانسیل های خود را به سرمایه گذاران خارجی نمایش دهد.