مدل مبتنی بر فرهنگ سازمانی
مطالعات اولريش و بروكبانك پیرامون بزرگترين شركتهای دارای عملكرد برتر، نشان ميدهد كه آنها منطق منابع انسانی خود را بر فهم روشن از فرهنگ سازمانی مطلوب خود متمركز كردهاند. بر اين اساس، آن نوع برنامه کاری منابع انسانی دارای بيشترين اثر بر عملكرد سازمان است كه استراتژی آن مبتنی بر فرهنگ باشد. در اين مدل، "فرهنگ سازمانی" به عنوان محور برنامه استراتژيك منابع انسانی معرفی شده است. اولريش و بروك، بر اساس تجربيات گسترده خود و نيز تحقيقات دانشگاه ميشيگان، دريافتهاند كه شركتهای پيشرو براي پيوند فعاليتهای منابع انسانی خود با استراتژی كسب و کار، از فرهنگ سازمانی استفاده ميكنند.
در این مدل، نقطه منطقی شروع، درك روشن از روندهای محيط بيرونی شركت - روندهای مشتريان، سرمايهگذاران، قانونگذاران، رقبا، فناوری و جهانی شدن - است كه واقعيت بيرونی كنونی و آيندهای را كه سازمان با آن مواجه است، شكل ميدهد. اين استنباط، بيانيهای روشن از منابع مزيت رقابتی شركت و سنجشهای مربوطه را ايجاد ميكند. اين ديدگاهها، تعريف فرهنگ سازمانی را كه برای اجرای استراتژی رقابتی و ارتقای موفقيت در محيط مورد نياز است، ممكن ميسازند. سپس، طراحی فعاليتهای منابع انسانی كه قابليتهای فرهنگی مورد نياز را ايجاد خواهند كرد، امکان پذیر ميگردد.
فرايند توسعه استراتژی منابع انسانی فرهنگ محور، دارای شش مرحله است:
1. شناسايی واحد زمانی و سازماندهی كارگاه
2. اولويتبندی روندها در محيط كسب و كار
3. شناسایی منابع مزيت رقابتی و سنجشهای مرتبط با هر منبع
4. تعريف قابليتهای فرهنگی مطلوب به همراه "ويژگيهای رفتاری" مرتبط با هر قابلیت
5. شناسايی فعاليتهای منابع انسانی كه دارای بيشترين تأثير بر خلق و حفظ فرهنگ مطلوب هستند.
6. طراحی و تدوين برنامه اجرايی كلی
هنرمدیریت